86/2/30
6:48 عصر

سایه سار بوستان دلستان

بدست سهیل هوایی در دسته

 

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دستکم یکی در میانشان
بی‌تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دستکم یکی از آن‌ها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.

و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگه‌دارد.

همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می‌کنند
چون این کارِ ساده‌ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می‌کنند
و با کاربردِ درست صبوری‌ات برای دیگران نمونه شوی.

و امیدوام اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده‌ای، به جوان‌نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.

امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده‌ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می‌ دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم که دانه‌ای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.

بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: «این مالِ من است»
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!

و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس‌فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.

اگر همه‌ی این‌ها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!


86/2/8
4:13 صبح

زیباترین ها

بدست سهیل هوایی در دسته

                                  زیبا ترین  شروع ....................بسم الله

                                          زیباترین دین....................... اسلام 
                                     

                                         زیبا ترین بانگ  ....................تکبیر

زیبا ترین کلام....................لااله الا الله

زیبا ترین خانه  ................................     کعبه

زیبا ترین میعاد .............................      معاد

زیبا ترین انسان ............................ .  پیامبر (ص)

زیبا ترین پارسا  ..................... . حضرت علی (ع)

زیبا ترین استاد  ...................    امام صادق (ع)

 زیبا ترین شهید  ....................   امام حسین (ع)

زیبا ترین غنچه   ...................   علی اصغر (ع)

زیبا ترین مادر     ...................  فاطمه (س)

زیبا ترین منتقم   ..................  حضرت مهدی(عج)

زیبا ترین سخنگو   ................. زینب (س)

زیبا ترین پرچمدار  ................  ابوالفضل (ع)

زیبا ترین مهاجر  .................   هاجر

زیبا ترین چشمه  ................. زمزم

زیبا ترین حرف    .................  حق

زیبا ترین زینت  .................... ادب

زیبا ترین عهد   ..........          وفا

زیبا ترین دوست   .......         کتاب

زیبا ترین کلمه      ...........     محبت

زیبا ترین شب    ............. .    قدر

زیباترین گل        ...............   نرگس

زیبا ترین کوشش    ..........     فی سبیل الله

زیبا ترین نیکی          .........    نیکی به پدرومادر

زیباترین عشق          ............ عشق مادر به فرزند

زیبا ترین زمین          .............. کربلا

زیبا ترین بیابان        ...............  عرفات

زیبا ترین ناله      .................    نیایش

زیبا ترین جنگ      .................  نفس

زیبا ترین عمل    ...................  عبادت

زیباترین تفریح    ....................  مطالعه

زیباترین سکوت      .................اندیشدن

زیبا ترین سنگ   ................... حجر الاسود

زیباترین پیاده روی    ............... طواف     


85/9/13
6:27 عصر

رمزورازونازشقایق

بدست سهیل هوایی در دسته

 

وقتی شقایق مرد ، گلهای باغ همه ماتم گرفتند و از جویبار خواستند برای گریستن ، به آنها چند قطره آب قرض دهد . جویبار آهی کشید و گفت : آن قدر شقایق را دوست داشتم که اگر تمام آبهای من به اشک تبدیل شود و آنها را برای مرگ شقایق بریزم ، باز هم کم است .

گلها گفتند : راست می گویی ،

 چگونه ممکن بود با آن همه زیبایی ، شقایق را دوست نداشت ؟ 

 جویبار پرسید : مگر شقایق زیبا بود؟

 گلها گفتند : شقایق غالباً خم می شد و صورت زیبای خود را در آب شفاف تو می دید ، پس تو باید بهتر از هر کس بدانی که شقایق چقدر زیبا بود .

 جویبار گفت : من شقایق را برای این دوست می داشتم چون وقتی خم می شد و به من نگاه می کرد ، من میتوانستم زیبایی خود را در چشمان او تماشا کنم .